Donnerstag, 10. Mai 2012

ترانه ایی زیبا ازمرضیه


ترانه ایی زیبا ازمرضیه 


یادش گرامی

دوست دارم رنگ بهار شاعرشوم

من دوست دارم رنگ بهار شوم سبز ساده
و بوی دوستت دارم بدهم
بوی پنجره
بوی روزهایی که در تقویم دلم
بوی ستاره
بوی خواب بدهد
من دوست دارم
رنگ بهار باشم
رنگ خواب
رنگ شعر
من دوست دارم
به جان بهار
به جان همین اردیبهشت
رنگ باران باشم
رنگ باران لباس بپوشم
رنگ بهار گریه کنم
من دوست دارم
بروم و روی دیوار اردیبهشت بنویسم
من از اول دفتر مشق هایم
تا تولد آخرین پروانه
تا آخرین پنجره
بهار را و اردیبهشت را دوست داشته ام
و همیشه سراغ شان را از خوابهایم گرفته ام
من دوست دارم از دوست داشتنم شاعر شوم
و به خواب ایوان خانه ی پدری بروم
و گلدان آرزوهای پدر را خوب خوب آب بدهم
و روی گل های باغچه اش بنویسم
من دوست دارم
فقط یک شب پروانه شوم
یک شب باران
یک شب بهار
من دوست دارم
فقط یک شب شاعر شوم
و فقط یک شب
شعرهایم را در آغوش ماه بنویسم
و نمی دانی چقدر دوست دارم
که کسی بیاید
که فقط یک قطره باران بر شعرهایم بریزد
و دست مرا بگیرد
و پا به پای من
در خوابهای من بدود
من دوست دارم
به سال بهار
به ماه اردیبهشت
در شرجی ترین خواب پروانه ها
در طلوع نارنج ها
کنار اولین آفتابی که از دیوار اردیبهشت بالا می آید
خواب.بروم
و.خواب ببینم که شاعر شده ام
من دوست دارم
فقط یک شب شاعر شوم
یک شب پروانه
یک شب بهار